مصاحبه با اولین كمك راهنماي نمایندگی مشهد (قسمت اول)
مصاحبه با اولین كمك راهنماي نمایندگی مشهد
آقای محمد اختری
قسمت اول
آقای محمد اختری
قسمت اول

سوال- لطفا" خودتان را معرفي كنيد.
جواب-سلام دوستان محمد هستم يك مسافر،بيش از 12 سال تخريب داشتم آخرين آنتي ايكس مصرفي ام ترياك و قرص بوده،حدود 14 ماه به روش دي اس تي با داروي اوپيوم خوراكي سفر كردم،با راهنمايي راهنماي عزيزم جناب آقاي محمد صداقت،رشته ورزشي ام فوتبال و واليبال است و در حال حاضر 3 سال و 11ماه و 10 روز است كه رها شده ام.
سوال-چطور مصرف كننده شديد؟
جواب-من بخاطر شرايط خانواده محل زندگي ام و يا محيط و لوازم مصرفي كه در دسترسم بود شايد از 4 يا 5 سالگي با مواد آشنا شدم و گاهي در شرايط دردهاي جسمي،چند دود ترياك مصرف ميكردم تا زمانيكه سال تحصيلي شروع شد و من به كلاس اول ابتدائي رفتم ،آنموقع براي اينكه بتوانم به مدرسه بروم مجبور بودم بصورت خوراكي مصرف كنم تا براي مدرسه رفتن حالم خوب باشد،اين مصرف هر روز ادامه يافت تا اينكه یک مصرف کننده دایمی شدم ٬البته زندگی یک فردی که مصرف کننده بوده به سه قسمت زمان قبل از مصرف٬زمان مصرف و زمان بعد از رهایی تقسیم میشود ولی در مورد من به دو قسمت یکی زمان مصرف و دیگری زمان بعد از رهایی است .
مصرف مواد من که در تابستان کشیدنی و در مواقع رفتن به مدرسه خوراکی بود تا سن ۱۳ یا ۱۴ سالگی ادامه داشت .یکی از مشکلاتی که داشتم این بود که اگر قرار بود با دوستانم به اردو برویم من یا نباید میرفتم و یا باید با خودم تریاک میبردم و این کار خیلی سختی بود و یا صبح قبل از رفتن به مدرسه باید میخوردم تا در مدرسه حالم خوب باشد و الا سر کلاس حالم خراب میشد و خمار بودم و به بهانه ای از مدرسه خارج میشدم و به خانه میآمدم تا مصرف کنم ٬البته اوایل خوب بود بطوریکه بعد از مصرف حالم خوب بود حتی درسهایم خیلی خوب بود و ورزش هم میکردم و ورزشکار بودم ولی در ادامه که بتدریج تخریب ها بیشتر میشد فهمیدم مثل بقیه دوستانم نیستم٬بعد از تعطیل شدن مدرسه خمار بودم ولی هم کلاسی هایم سرحال بودند و میخندیدند و حالشان خوب بود ٬آن موقع بود که دوست داشتم دیگر مصرف نکنم .
سوال-چطور با کنگره شصت آشنا شدید؟
جواب-در برنامه تلویزیونی ماه عسل که با یکی از نزدیکانم تماشا میکردیم٬آقای عباس امیر معافی را که به همراه مادرشان بودند دیدم٬حرفهایشان به دلم نشست البته آنموقع زیاد درک نکردم اما ندایی بود برای من که به تهران بروم. آدرس و مشخصات کنگره را شوهر خواهرم پیدا کرد و به من داد و گفت در تهران جایی هست به اسم کنگره ۶۰ و مسئولش آدم ریش سفیدی است ولی خودش نیامد٬به تهران رفتم و در آنجا برای اولین بار آقای مهندس دژاکام را دیدم و وضع خودم را شرح دادم ایشان گفتند باید قرصها را قطع کنی و تریاک را هم پله پله کم کنی تا از یک سیستم تخریب شده به جسمی سالم برسی٬گفتم الآن با خوردن ۲۰ عدد قرص در روز و کشیدن تریاک حال خوبی ندارم٬اگر قرصها را نخورم و تریاک را هم کم کنم چطور ممکن است بهتر شوم ٬هنوز به درک اینکه تریاک داروی درمان من است نرسیده بودم ٬به ناچار قبول کردم حتی وارد سیستم شدم و راهنما هم انتخاب کردم .
سوال- شما بانی تشکیل نمایندگی کنگره۶۰ مشهد هستید چه انگیزه ای برای اینکار داشتید؟
جواب-از اولین روزهایی که به تهران میرفتم گویا چیزی به من القا شده بود که چقدر خوب میشد اگر بتوانیم در مشهد یا نزدیک آن شعبه ای داشته باشیم٬هنوز هم نمیدانم چه اتفاقی افتاد و نمیتوانم جواب درستی برای این کار پیدا کنم یا اینکه حتی روزی کمک راهنما بشوم٬شاید بخاطر روشهای مختلفی که برای درمان تجربه کرده بودم و به نتیجه نرسیده بودم یا شاید وظیفه خودم میدانستم یا شاید سختیهایی که در دوری راه برایم وجود داشت و می خواستم این راه را برای بقیه کوتاهتر کنم ٬ولی چیزی را که مطمئنم اینست که یک حس بسیار قوی وجود داشت که هنوز هم درکش برایم سخت است ٬البته اوایل تصمیم داشتم شعبه را در بجنورد یا شیروان بر پا کنم اما تقدیر باعث شد که این اتفاق در مشهد بیفتد.
این را بگویم من خودم را اولین نفر یا بانی افتتاح نمایندگی در مشهد نمیدانم ٬در واقع قرار بوده گروهی دور هم جمع شوند مثل آقای وحید ریخته گر که توسط دوستشان آقای سعید حاج حسینی که سفر دومی بودند در مشهد مشاوره شده بودند و برای اولین بار یک نفر را برای درمان با خودشان از مشهد به تهران می برند یا آقای حجت انتظامی که در تهران سفر اولی بودند و همچنین دوستان دیگر که در ادامه راه با همدیگر آشنا شدیم و شروع تشکیل نمایندگی بدین صورت بود.
سوال-چه موانع وسختی هایی در این راه بود؟
جواب-اولا نداشتن یک الگوی مناسب بود٬من خودم به بهترین کلینیک ها مجهز و معتبر در مشهد جهت درمان رفته بودم و نتیجه نگرفته بودم چطور انتظار داشتیم با امکانات کمی که داشتیم و پنج نفر که دور هم جمع شده بودیم توی یک بنگاه و فقط من سفر دومی بودم و بقیه سفر اولی بودند و ادعای درمان اعتیاد را داشتیم .
چطور باید به کسی که تازه وارد میشد می گفتیم باید با همین تریاکی که مصرف میکنید یا هر چی مصرف میکنید باید بیایی روی تریاک و تدریجی سفر کنید و هفته ای دو بار بیایید تا به درمان قطعی برسید ٬کار خیلی سختی بود تا اعتماد دیگران را جلب کنیم و پذیرش بگیریم .
نبود فضای مناسب یا پشتیبانی شناخته شده در مشهد٬و این بود که کسی می آمد که باید می آمد و خواسته ای خیلی قوی داشته باشد.
سوال-شما مسؤلیتهای زیادی در کنگره داشتید و دارید چطور در زندگی با آن کنار می آیید؟
جواب-بله شاید در این حدود چهار سالی که به کنگره می آیم ۷۰ درصد زندگی ام بحث کنگره بوده و بقیه را به زندگی شخصی ام پرداخته ام اما اتفاق خوبی که افتاده اینست که تا جایی که توانستم سعی کرده ام تمام انرژی ای را که اینجا کسب کرده ام را در زندگی ام خرج کنم ٬اگر اینجا وقت میگذارم و برای سیستم کاری انجام می دهم و مسؤلیتی دارم٬اولین مرحله اینست که حال خودم خوب میشود و این حال خوبم بیرون هم خیلی تاثیر گذار است و کیفیت زندگی را برایم بالا میبرد و اگر نیایم این طور نخواهد بود .
البته قرار نیست برای این به کنگره بیایم که زندگی ام بهتر پیش برود ٬همیشه این را به خودم می گویم که نکند این خدمت برای این باشد که زندگی خودت بهتر پیش برود ٬نه من برای این خدمت میکنم چون لذت میبرم از اینکه یک روز یک نفر که وارد میشود و به او میگویم انشا الله یک روز درمان میشوی و حالت خوب میشود و واقعا می بینم یک سال بعد درمان شده و حالش خوب است و گل رهایی اش را میگیرد٬و این خیلی لذت بخش است.
روزهای اولی که مصرف کننده شدم برای لذت آن بود ولی به مرور که زمان گذشت٬ لذت تبدیل به یک اجبار ٬وابستگی و نیاز شد٬اگر مواد نبود حالم هم خراب بود ٬با ورودم به کنگره این روند بر عکس شد .
شاید سفر اول برایم یک نیاز بود که مرتب به کنگره بیایم و آموزش بگیرم چون به انرژی و اطلاعات و دانائی اینجا نیاز داشتم و هرچه رشد و ارتقا پیدا کردم و قوی تر شدم دیگر آمدن به کنگره برایم لذت بخش شده و لحظه به لحظه اش لذت آور است.
قانون کنگره میگوید٬اگر بعد از رهایی دیگر نیاییم شاید نیازی پیدا نکنیم ولی لذتی که اینجا بدست میآوریم هیچ جای دیگر نخواهیم یافت ٬بعضی ها اول که میآیند به اشتباه فکر میکنند دیگر باید همیشه بیایند٬ولی میگوئیم تا جایی که نیاز دارید و به تعادل میرسید بیائید بعد از آن دیگر نیازی نیست که بیائید ٬جالب اینجا است که میآیند و به تعادل میرسند تازه به لذتهای بودن در کنگره پی میبرند و دیگر نمیتوانند دل بکنند ٬این نیست گه اگر نیایند ممکن است بروند و مصرف کنند خیر. میبینند یک روز از مصرف مواد لذت میبرده حالا با رهائی یک نفر دیگر لذت میبرد و از اینکه حال خوب دیگری را می بیند کیف میکند و باعث حال خوش بیشتر خودش می شود.
سوال-کمک راهنما بودن چه حسی دارد؟
جواب-اول باید ببینیم کمک راهنما بودن یعنی چه ؟
اوایل حس غرور داشتم که حالا استاد شده ام و میتوانم عده ای را به راه راست هدایت کنم و به دیگران آموزش بدهم ولی جلوتر که آمدم ٬دیدم قضیه اصلا این نیست ٬بلکه قرار است یک مسؤلیت در کنگره ٬من را به آموزش بیشتری برساند و بیشتر یاد بگیرم و این کیفیت یاد گرفتن وقتی بیشتر میشود که اول چه چیز را بدهم ٬اول باید از آن چیزهایی که یاد گرفتم بگذرم تا مطلب جدید تر یاد بگیرم ٬اگر یاد گرفتم که میشود اعتیاد را درمان کرد و چطور باید درمان کرد و اگر بخواهم باز هم چیزهای جدیدتر یاد بگیرم باید این را به بقیه هم یاد بدهم .
مثل کسی که تازه به کنگره می آید و بعد از چند ماه تازه میفهد که کجا آمده و چکار باید بکند٬ابتدای کمک راهنمایی من هم همینطور بود٬ چند ماه اول هنوز حس هایم تثبیت نشده بود ولی به مرور دریای پر تلاطم درونم آرام شد و فهمیدم چکار باید بکنم.
اینکه هنوز خودم خیلی چیزها بلد نیستم و باید یاد بگیریم و هدف اصلی هم همین است ٬من برای این کمک راهنما شده ام که خودم به دانایی بیشتر برسم و برای وارد شدن به دنیای دانایی و کسب هر چه بیشتر آن نیاز به مجوزی داشتم٬ آنهم کمک راهنمایی بود مثل وارد شدن به کامپیوتر که نیاز به داشتن رمز عبور هستیم ٬من سعی کردم به کمک راهنمایی با این دید نگاه کنم.
ادامه دارد...
گزارشی از: رضا افشار
منبع : وبلاگ آقای اختری
+ نوشته شده در جمعه سیزدهم دی ۱۳۹۲ ساعت 16:32 توسط مسافر حسام
|
این وبلاگ متعلق به جمعیت احیاء انسانی کنگره 60 ، نمایندگی مشهد مقدس می باشد که در زمینه پیشگیری ، مهار و درمان رایگان اعتیاد فعالیت می نماید.