خلاصه سخنان استاد :

خیلی خوشحالم که من نیز توانستم این جایگاه را تجربه نمایم و از این جایگاه خدمت کنم . دستور جلسۀ امروز وادی اول و تأثیر آن روی من است ، در ابتدای وادی داریم : با تفکر ساختارها آغاز می گردند و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می رود . ما در دنیا نمیتوانیم تأثیر گذار تر از مقولۀ تفکر بر روی زندگی خود مقوله ای را بیابیم ، به دلیل این تأثیرات مهم و مستقیم است که کنگرۀ شصت نیز ابتدای شروع وادیهای خود را بر این پایه استوار ساخته است . 

بقول فرمایش جناب مهندس دژاکام ما چهارده وادی در کنگره داریم که از لحاظ اهمیت وادی اول در یک طرف و سیزده وادی دیگر در طرف دیگر قرار می گیرند . اگر ما بخوبی این وادی را درک و کاربردی نمائیم می توانیم در ادامۀ مسیر درمان و زندگی خود موفق باشیم ، در غیر اینصورت در ادامه با مشکل مواجه خواهیم بود . 

حال کمی بر روی مقولۀ تفکر متمرکز شویم ، در آموزشها آمده که تفکر به معنی حرکت منسجم و متمرکز مغز می باشد ، این حرکت منسجم و متمرکز هم می تواند در راه مثبت بکار گرفته شود و هم در راه منفی می توان آن را به کار برد . اینکه ما تفکر مثبت و یا منفی داشته باشیم نیز بر می گردد به خواست درونی هر فرد ، اگر خواست درونی من مثبت باشد به همان میزان تفکر من نیز مثبت خواهد بود . برعکس اگر خواست درونی منفی داشته باشم تفکر من نیز منفی خواهد بود . 

تعریفی که در جزوۀ جهانبینی استاد امین از تفکر آمده است اینست که : تفکر حرکتی است از طرف مجهول به طرف معلوم ، یعنی تفکر بمانند استارت زدن یک ماشین است که به حرکت کردن این ماشین منجر شود و الّا اگر این استارت زدن به حرکت ماشین منجر نشود و ما استارت را زده و بی حرکت بمانیم این تفکر یک تفکر سازنده نخواهد بود و نفعی را برای ما به دنبال نخواهد داشت . 

یک شکوفه را در نظر بگیرید که برای اینکه به میوه تبدیل شود باید یک پروسه را طی نماید ، این شکوفه در درجۀ اول از همــان ابــتدا می داند که قرار است به چه نوع میوه ای تبدیل شود ، در ابتدای راه پیوند این شکوفه با درخت محکم نیست و با کوچکترین بادی از درخت جدا می گردد . اما در ادامه هر چه این شکوفه به میوه شدن نزدیکتر می شود پیوند خود را با درخت محکم تر می کند تا بخوبی بتواند از آن درخت تغذیه نماید . 

حال این مثال را در قالب کنگره می آوریم ، من تازه وارد که ابتدا به ساکن وارد فضای کنگره می شوم ، این خودم هستم که با تفکرات خود میزان سفر و کیفیت سفر خود را معین می کنم . اگر من به مرور هر چه به پایان نزدیک می شوم پیوندم را با کنگره و راهنما محکم تر نمایم ، آموزشهائی را که می بینم کاربردی نمایم و همانند آن شکوفه بخوبی از ریشۀ خود تغذیه نمایم ، از گزند باد و طوفان مصون خواهم ماند و در آخر طی مدت مشخصی بذر وجودی من مسافر به بار خواهد نشست و رها خواهم شد . 

در آخر بفرمایش حضرت حافظ :

خرّم دل آنکه همچو حافظ           جامی ز می الست گیرد امیدوارم که همگی دوستان این می الست را که همانا گل رهائی است از جام کنگرۀ شصت بنوشند .