سفری به درون        فصل دوم       قسمت سوم

راهنما جواب داد :

اثری که انسان بر روی مواد مخدر می گذارد ؛ دست کمی از آثار مواد بر روی انسان نیست.

گفتم : واضح تر توضیح دهیــد.

راهنما گفت : از قدیم الایام انسانهایی با سواد و دانشمند همیشــه به دنبال راهی برای حل معضل اعتیاد می گشته اند.

ولی راههایی که پیموده اند !!!

کمی مکث کرد و گفت :

بگذار بعد از کمی توضیح ؛نتیجه گیری را به عهده خودت گذارم:

اولین بار دانشمندی مدعی شد که داروی درمان اعتیاد را کشف کرده و دنیا به پیشرفت بزرگی نائل گشتــه.

گفتم : جداً ! چرا من تا به حال با این دارو آشنا نشدم تا از آن استفاده کنم و اعتیاد خود را درمان کنم ؟

گفت : عجله نکن ! کمتر کسی است که با این به اصطلاح دارو آشنایی نداشته باشد ؛ نام این به اصطلاح دارو ؛ دی استیل مرفین یا همان هروئین خودمان است.

نه تنها این به اصلاح دارو ؛ داروی درمان اعتیاد به تریاک نبود بلکه فوج عظیمی از انسانها به این ماده مخدر جدید روی آوردند و سر از مسلــخ در آوردند.

آسمان و زمین هم شاهد فجایع بزرگی از ؛ اثر انسان روی ماده مخدر بود.

گفتم :

عجب ! پس همین است که یک دیوانه سنگی را به چــاه می اندازد و هزاران عاقل ...

در ادامه راهنما گفت :

یا مثلا برای همین ماده مخدر شیشه ؛ چقدر ما انسانها برایش زحمت کشیدیم و به آن انرژی مثبتی دادیم.

گفتم : چطــور !

گفت : در اوایل که همگان با این ماده مخدر بر خورد می نمودند ؛ از همه کس و همه جا شنیده می شد که این ماده :

 اعتیاد ندارد ! آزمایش مثبتی ندارد ! بــو ندارد ! راحت تر مصرف می شود ! ارزان است ! و چه و چه دیگر.

گفتم : توضیح بیشتر لازم نیست ؛ کاملا متوجه موضوع شدم ؛می توانم نتیجه گیری ام را بازگو نمایم.

گفت : بفر مائید.

گفتم : بدرستی ؛ ما انسانها از روی جهل و نا آگاهی و کمبود اطلاعات کافی ؛ به راحتی حرفهای دیگران را قبول می کنیم و بدون هیچگونه تحقیقاتی علمــی و مستنــد ؛ حرفهای کوچه و بازار را دال بر صحت آن مطلب می نمائیم و با دستان و چشمان و گوشهای خود ؛ هم خود و هم دیگران را از چاله به سیاه چاله هایی مخوف و وحشتناک هدایت می کنیم.

کاملا متوجه شدم که ما انسانها هم ؛ چه اثراتی مخربی را روی مواد مخدر می گذاریم.

راهنما گفت : خستــه شدی ؟

گفتم : خیــر!

مطالب شما بسیار شیرین و آموزنده است ؛ تازه دارم متوجه می شوم که نقش آموزش چقدر در درمان اعتیاد مهم است.

و نکته جالب تر اینکه می خواهم اعتراف کنم که تا به حال این سفــر ؛ بهترین سفــر عمــرم بوده.

راهنما گفت :

چون تا به حال سفر خوبی داشتی ؛ زین پس تو را مسافر سفر اولــی می نامم !

گفتم : چه گفتید ! سفــر اولی یعنی چــه ؟

گفت : چون مشغول سفر هستیم لقب مسافر می گیری و این را هم بدان که در مسیر درمانی که ما در آن قرار داریم 3 سفــر وجود دارد که برای حل معظل اعتیاد و درمان آن 2 سفــر الزامی است.

سفــر اول :

از مصرف مواد مخدر تا قطع آن .

سفــر دوم :

از قطع مواد تا رسیدن به خود.

سفــر سوم :

از رسیدن به خود تا رسیدن به خالق خود.

پس اکنون تو در سفر اول سیر می کنی و مسافر سفــر اولی محسوب می شوی.

گفتم : برایم جالب بود ! با این لقب آرامش عجیبی گرفتم .

این لقب به من میگوید که دیگر تو مانند گذشته بلاتکلیف و سر گردان نیستی ؛ بلکه هدفی مشخص داری ( درمان قطعی اعتیاد ) که به وضوح مبدا و مقصدت نیز مشخص است .بسیار خشنودم.

من (روان ) و اسبم (جسم ) و راهنما راه افتادیم و رفتیم .

رفتیم و رفتیم تا اینکه :

به یک 2 راهی رسیدیم...                                ادامه دارد ...